آخر بهمن(تاریخ دقیقش رو نمیگم باز بخاطر اینکه ردی نذارم) بود و تولدش رو تبریک گفتم. "سلام. خوبی؟ تولدت مبارک دختر". "salaam. chetoriii? mercccccc. kheili khoshhalam kardiiii"
از احوالاتش پرسیدم، اینکه کجاست و چیکار میکنه، گفت کار میکنه فعلا و اپلای کرده و منتظر نتیجه هست. گفتم همین چند نفری هم که موندن دارن میرن. . گفت منو جایی نمیگیره! خلاصه اینکه باز کل کل ها شروع شد! و تبریک روز مهندس و کل کل رشته و ... و این بار تصمیمم رو گرفته بودم! میخواستم هر جور که شده بهش بگم که بهش علاقه دارم. و صحبت و صحبت و صحبت. هر از گاهی جوک و نگه داشتن ارتباط. یه روز متوجه شدم خیلی بی اعصاب شده، پیگیرش شدم ثبت وقایع و تفکرات...
ادامه مطلبما را در سایت ثبت وقایع و تفکرات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rumpusa بازدید : 33 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:20